خانومِ راننده هستم ^ _ ^

ساخت وبلاگ

*دوشنبه دعوت بودیم رستوران از طرف یه خونواده دوست داشتنی و کلی خوش گذشت مخصوصا با وجود نینیشون.  قراره بیشتر برم بیرون با دخترشون.

* یه سری اهداف شخصی داشتم برای امسال که فکر میکنم تا حدودی رعایت نکردم. الان قصد دارم روی دوتاشون تمرکز کنم: ‌موندن در زمان حال و با کلام خودم گناه نکنم. 

*نوشتن کتاب خوب پیش میره اگه اصلا اینجا گفته باشم که دارم کتاب مینویسم :) امیذوارم چاپ بشه و موفق. 

خانومِ راننده هستم ^ _ ^...
ما را در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4mozhgan-nevesht1 بازدید : 64 تاريخ : پنجشنبه 28 ارديبهشت 1402 ساعت: 18:47

- تو قشم به خواهرم میگفتیم ازمون دور نشو تو بازار با هم باشیم واسه امنیت. بعد نیومد زود. به مامانم گفتم اخرش کلیه هاشو در مارن توش رو پر کاه میکنن میفرستنش دم هتل :دی +داستان سایه نکن تپت خشکه که به خواهرم گفتم و شعر بابامه. حوصله ندارم بنویسم مطمئنم خودم یادم میاد همیشه :) +نوشتم که ستاره اومد اتاقم حنا هندی و اینا؟ خاطره نونوا که بازی میکردیم رو تا گفتم زود یادش اومد. و بوی درخت یاس. راستی از باام خواستم یه یاس هم بکاره خونه و کاشت. +ستاره موهامو پرونین تراپی کرد بابام گفت چیکار میکنین گفتیم ابرسانی میشه. انقدر خندید کفت اینا کلاهبرداریه :)))) مگه اخه گله که ابرسانی بخواد. :دیییی +چند روز پیش عکسای قدییمیم رو اوردم چندتاشو انتخاب کردم برای چاپ. یادم اومد چقدر مثبت نگر بودم و به خودم گفتم روز عالی ای خواهم داشت. +دلم میخواد کتابمو که نوشتم بعدش برای ادیت اینا برم کافه همراه انشاا... به امید اون روز. ایده اش رو قبلا داشتم اما وقتیتقویت شد که سه شنبه رفتم کافه درس خوندم برای میانترم زبان و خیلی خوب بود تصمیم گرفتم همیشه این کارو کنم.  +ایده ورزش برای کسانی که ورزش دوست ندارن؟! فکر کنم والیبال! +کاااااش بیشتر بیام اینجا چون حس خوب میده. بعدا نوشت: از روزی که تنها رفتم بیرون فهمیدم تنها بودنم عالیه اصلا. میخوام یه مدت برا خودم باشم. مخصوصا ک یاد بچگیام افتادم و احساس میکنم کودک درونم به. زمان تنهایی نیاز داره کخه خودم باشم و اون. کاملا این برام مملوسه و خیلیم کیف میده.  خانومِ راننده هستم ^ _ ^...
ما را در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4mozhgan-nevesht1 بازدید : 60 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1402 ساعت: 19:13

+دایی و زندایی مامانم جند روزه از المان برگشتن. امشب رفتیم دیدنشون. اصلا انتظار و توقع نداشتم اما برامون سوغاتی اورده بودن. عیدی هم دادن بهمون خانومِ راننده هستم ^ _ ^...
ما را در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4mozhgan-nevesht1 بازدید : 63 تاريخ : جمعه 8 ارديبهشت 1402 ساعت: 12:42

من الان شیش ساله گواهینامه دارم خب؟ ولی تا الان هیچوقت نشده بود تنهایی برم اصفهان، میتونستم و بلد بودم و با دوستام و خونواده رفته بودما اما نمیدونم چرا اصلا نمیدونم چرا تنهایی نرفته بودم تا امروز! خیلی خیلی خوب بود یعنی خیلللللللللی ها! اول رفتم کافه یه آیس لاته خوردم و دسر ایبیزا کافه روژند، بعد اشتباه پیچیدم که برم چهارباغ بالا و برگشتم رفتم شهر کتاب. اونجا برای اولین بار در عمرم با دنده عقب پارک کردم =))) البته یه بار دیگه هم نصفه انجام داده بودمش. در واقع همیشه ماشینمو با دنده عقب مثل پارک ال میارم بیرون پس مشکلی نداشتم باهاش ولی هیچوقت پارک نکرده بودم اینجوری، به خودم گفتم خوبه این کارو کنم قبل رسیدن و دقیقا موقعیت هم بود و خیلی هم راحت و عالی. بعدم کتاب خریدم و بازی و عکس گرفتم و برگشتم. کلی ترافیک بود مخصوصا برگشتن اما مهم نبود. تو بیشتر مسیرم خیلی سرحال بودم (بخشی به خاطر قهوه بخشی به خاطر حال خوبم ناشی از گردش) و کلی اواز خوندم واسه خودم :) همینا دیگه. خداروشکر روز عالی ای بود و بهترین روز سالم تا الان. امیذوارم بهتر از اینا هم برام پیش بیاد به لطف خدا.  و برای همه عالی باشه هر روز :) خانومِ راننده هستم ^ _ ^...
ما را در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4mozhgan-nevesht1 بازدید : 63 تاريخ : جمعه 8 ارديبهشت 1402 ساعت: 12:42

امروز رفتیم کویر و خوب بود الانم خیلی خسته امممم اما میخوام اینو بنویسم که تو راه گله گوسفند دیدیم مامانم گفت خیلی مهمه این شغل و اینا و بعد گفت چوپان ها مهم تر از مهندسان، بعدش یهو به خودش اومد و بابام گفت نه مهم تر از مهندس های ساختمان و اینا خانومِ راننده هستم ^ _ ^...

ما را در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4mozhgan-nevesht1 بازدید : 67 تاريخ : شنبه 2 ارديبهشت 1402 ساعت: 23:09